عشق دروغین
عاشق همتونم.بدون نظر نری بیرون...
به روی گونه تابیدی و رفتی مرا با عشق سنجیدی و رفتی تمام هستی ام نیلوفری بود تو هستی مرا چیدی و رفتی کنار انتظارت تا سحرگاه شبی همپای پیچک ها نشستم تو از راه آمدی با ناز و آن وقت تمنای مرا دیدی و رفتی چه باید کرد این هم سرنوشتی ست ولی دل را به چشمت هدیه کردم نسیم از جاده های دور آمد نگاهش کردم و چیزی به من گفت تو هم در انتظار یک بهانه از این رفتار رنجیدی و رفتی... غروب کوچه های بی قراری حضور روشنی را از تو میخواست تو یک آن آمدی این روشنی را به روی کوچه پاشیدی و رفتی شبی گفتی نداری دوست من را نمیدانی که من آن شب چه کردم خوشا بر حال آن چشمی که ان را به زیبایی پسندیدی و رفتی پریشان کردی و شیدا نمودی تمام جاده های شعر من را رها کردی شکستی خرد گشتم تو پایان مرا دیدی و رفتی!
نظرات شما عزیزان:
از تکرار این پیش پا افتاده ترین حرف
که ” دوستت دارم ”
وبلاگت عالی بود موفق باشی بازم سر بزن
کدامـــین چشــــــمه ســمی شــد کـه آب ازآب میترسد؟
کـــه حتــــی ذهــــــن ماهیــــگیر از قــــلاب میـــــترســد؟
گرفــــــته دامـــــــــن شــــــب راغبــــاری آنـــــچنان برهـم
که پلـــک ازچشـــم، چشم از پلک وپلک ازخواب مــیترسد
پاسخ:بابت نظرت ممنونم گلم
گریه فقط کاره منه تو اشکاتو حروم نکن
به واژه ای نمیرسی اینجوری پرسو جو نکن
فاصله ها مال منن تو فاصله نگیر ازم
بمون که باورت بشه گریه نمیشه سیر ازم
من لینکتون کردم شما هم لینکم کنید ممنون میشم
پاسخ:چشم...تبادل لینک میکردین بهتر بود